ترم اول با تمام سیاه کاری های بی روحش تموم شد .
حالا رنگ اومده و ترکیب هاش ... ( بگذریم که حال و هوای من دقیقا عکس این دو ترمه )
چرخه و مثلث های رنگ :
ته رنگ ( تضاد ) :
اینم یه کار واسه دل خودم بود که سر کلاس کشیدم ..... بدون عنوان :
فعلا ....
[ پنج شنبه 90/9/17 ] [ 10:51 عصر ] [ شیوانا ]
علیک سلام !
زودی می رم سر اصل مطلب ...
یه سری کار جدید؛ که در موردشون توضیح می دم :
این کار مربوط به موضوع پست قبلیه . استفاده از نقطه و خط و سطح . اینو ااز طبقه دهم یه برج که روبه روش پارک بود ساده کردم . از بالا : ماه ، ستاره ها ، چراغ های خونه های دورتر ، چراغ های آپارتمان ها ( شب بود ) ، چراغ ها و درخت های پارک ...
http://loove.persiangig.com/other/Untitled-16.gif
از بالا بههمون پارک نگاه کردم ( تجسم کردن ) . دایره وسط میدون پارک و فواره های حوض آبشه . 4 راه های کناره هاش راه های اصلی پارک اند و درخت کاری وسطشون . مربع های 4 گوشه کادر هم ، مکان استقرار مهمانان !! :دی ( استفاده از خط و سطح و نقطه )
http://loove.persiangig.com/other/Untitled-17.gif
این کار هم مربوط می شه به ترکیب نقطه و خط . ( از موزاییک های خونمون الهام گرفتم !! :دی )
http://loove.persiangig.com/other/555.gif
ترکیب حجم و نقطه :
http://loove.persiangig.com/other/Untitled-18.gif
نشان دادن حجم با ترکیب سطح :
http://loove.persiangig.com/other/Untitled-15.gif
این کار موضوعش ، بارش و پراکندگیه . فکر نمی کنم نیاز به توضیح داشته باشه !
http://loove.persiangig.com/other/7Untitled-1.gif
اینم برای توضیح بهتره تجمع و پراکندگی ! ( تو عکس بالا و توی اون ظرف ها من فقط از تجمع استفاده کردم . )
http://loove.persiangig.com/other/Untitled-1iokj.gif
این کارم توضیحاتش یه کم زیاده ! ( :دی )
ردیف به ردیف توضیح می دم :
سه تا عکس اول و درواقع ردیف اول : ایجاد بافت به وسیله ترسیمه .
ردیف دوم : ایجاد بافت ، به وسیله ی خراشه . به این صورت که ( تو عکس اول ) فقط جوهر راپید رو رو تمام سطح کادر می ریزیم ، بعد با شابلون و سوزن اونو خراش می دیم . ( تو عکس دوم ) اول رو تمام سطح کادر اکولین می ریزیم . بعد از اینکه کامل خشک شد ، روشو با جوهر راپید پر می کنیم . و دوباره بعد از خشک شدن این مرحله ، اشکالمونو روش خراش می دیم . و ( عکس سوم ) هم روشیه که تو مهدکودک ها اجرا می شه !! ( من خودم بچه بودم یه عالمه کار کردم ! ) با مداد شمعی ، رنگ و وارنگ می کشی رو کادر . بعد روی کل طرح رو با مداد شمعی سیاه می پوشونی و اونو خراش می دی ! ( به همین سادگی ، به همین خوشگلی !!! :دی )
ردیف سوم : ایجاد بافت به وسیله رنگه ! تو ( عکس اول ) از مهر استفاده شده . ( مثل مهر به وسیله سیب زمینی که بچه ها انجام می دن!! ) من تو این عکس از ابر ظرف شویی و ترب (!) استفاده کردم ... تو ( عکس دوم ) از ریختن رنگ استفاده شده . مثل سبک های مدرن امروز که فقط رنگ های مختلف رو روی بوم می پاشن ! ( البته من رو اصول این کارمو انجام دادم !! ) و سومی هم موضوعش خلاقیت بوده . یعنی هر اصولی که می خوای می تونی اجرا کنی که من از شیوه ی ابر و باد استفاده کردم ...
ردیف چهارم : ایجاد بافت تصویری . اینا همه عکس هایی هستن که از مجله بریده شدن ! همه یه نوع بافت اند ...
http://loove.persiangig.com/other/tarcib.gif
خداوکیلی این بار درست و حسابی نقد کنین !!
یا علی ...
[ جمعه 90/8/27 ] [ 7:28 عصر ] [ شیوانا ]
به کی سلام کنم آخه !!؟ ها !!؟ هیچی کی نیست به اینجا سر بزنه ! اشکال نداره ! من واسه دل خودم می نویسم و می کشم و آپ می کنم .... به درد خودم که می خوره ! می شه یه آرشیو از کارای استادانه ی خودم !!!! به هر حال سلام ! با یه کار جدید اومدم . همینطور که مشرفید (!) امسال به آرزوم رسیدم رفتم هنرستان ! الانم سال دومم .... سعی می کنم چیزایی که یاد می گیرم و به طور خلاصه بنویسم .... کارامم بزارم ... ( هرچن بعضیاش کاملا غلطه و خودمم اینو می دونم !! ولی شما به بزرگی خودتون ببخشید !!! یه معلمی گیرمون افتاده که ....!!((
کارام به ترتیبی که از اول سال کشیدیم و یاد گرفتیم نیست . ولی به محض اینکه سرم خلوت شد مرتبشون می کنم ....خب ، اول از مبانی می گم :
مبانی اصول و پایه ی گرافیک و آرم زدنه ! وسایل اصلی که ما باهاشون کار داریم ، خط ، نقطه و سطحه !
سه ماه اول تو هنرستان ، حسابی می ری زیر منگنه و این اصول رو زیر نظر مربیان مجرب (!) یاد می گیری ... بعد شروع می کنی به زدن طرح های کامل تر و اصلی تر ....
مثل عکس زیر : ( تصویر زیر یه صفحه اس که از تو مجله برداشتم . چیز خیلی خاصی نیست ! مهم اینکه تو تصویر بعدی اونو به خط و سطح و نقطه سادش کردم ... ) قسمت ابر های تیره رو با نقطه های سایز بزرگ کار کردم و آسمون رو با ترام نقطه و راپید یک دهم ! ( 0.1 )
منتظر نظراتتون هستم ....
[ جمعه 90/8/27 ] [ 7:25 عصر ] [ شیوانا ]
در حال گریزم ؛
از چه !؟ نمی دانم !؟
از خود !؟ نمی دانم !
زندگی ام پر شده از پوچی ندانسته ها ....
و دانسته هایم ، زیر برگ روزگار .... خاک می خورند
آینه چوبی ام را از جیب بیرون می آورم ...
به خود می نگرم ... هیچ می بینم .
بازی سرنوشت را قبول ندارم !
من تنها نیستم . ناگزیر نیستم ! راه پاک دارم ! دل صاف ...
آرزو دارم ! من زنده ام ... نفس می کشم !
دست در دست او می گزارم .
بار دیگر ، شانه راست می کنم .
این تصمیم من است :
حضور ناب او را باور کردن
چشم در چشم او دوختن ...
و بار دیگر ، آغاز کردن ...
[ جمعه 90/8/27 ] [ 6:57 عصر ] [ شیوانا ]
روزی از خواب چشم گشودم و دیدم ،
همه چیز تمام شده بود !
او رفته بود ... با کوله باری پر از غرور ...
در آن روزگار ،
چه کسی تکیه گاه امن من شده بود !؟
چه کسی نقش هر دو فرد را ، بر بوم زندگی ام ، نقش می زد !؟
چه کسی سیاه ترین روز ها را ، با نوازش دستان مهربانش ، با خورشید وجودش ،
برایم آرامش بخش می کرد !؟
...
آه ، مادرم ...
چه بگویم از این همه تلخی روزگار !؟
چگویم ، که آه سینه سوزم ، زیبا ترین حکایت از روزگار تنهاییم بود ...
اما تو
با یک دنیا شور و شوق ،
واژه ی عشق را در نگاهم مرمت کردی
نفرت را از قلبم زدودی
و امتداد حسرتم را به پایانه رساندی ...
به شکرانه ی محبت های بی کرانت ، تمامی وجودم را یک پارچه می کنم ،
و با فریادی از اعماق هستی ام ، می گویم :
نگار جان ، مادر عزیزم ، دوستت دارم !
[ جمعه 90/8/27 ] [ 6:57 عصر ] [ شیوانا ]