روزگارانی غریب
که در بند حقارت
در شبستانی سیاه
در گذرگاهی خمود
بسته ی زنجیر دژخیم فساد ؛
در پی یک پاسخ :
که چه سان اوج بگیرد
بستر سرخ زمان
تا بر آید ز پس کوه جهان
خورشید جهان افروز حق
ناگهان یک پهلوان
در دل ظلمت طاغوت و فساد
آن ابر مرد زمان روی نمود .
عشق ما را به حقیقت
او تازه نمود
صبح نزدیک است
عنقریب است که طاغوت بمیرد
برود زین خاک سرخ
صبح نزدیک است
صبح ...
[ جمعه 90/8/27 ] [ 6:56 عصر ] [ شیوانا ]