همه می دانند ؛
همه می دانند ، که من و تو
از آن روزنه ی سرد و عبوس
باغ را دیدیم ،
و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم ...
همه می ترسند ؛
همه می ترسند ، اما من و تو
به چراغ و آب و آیینه پیوستیم
و نترسیدیم ...
[ شنبه 88/10/26 ] [ 1:47 عصر ] [ شیوانا ]