من امشب به رؤیای تو دل سپردهام
پیکر پاکت به پاکدامنی بر بستر ساده خفته است
و من به سان آنکه می کوشد و میخواند ، دیدهام
دیده ام زیر آسمان همه چیز بیهوده است
چه شگفتی دشواری ، باید زیست
زانکه پیکر ما گلی است که خم میشود
ای اندیشه که ره به جنون میبری
برو بینوا، بخواب! بیم تو مرا بیدار میکند
ای آنکه در رؤیا لبانت بر لبان من میخندد
وخندهی مستانهتر را انتظار میکشد
زود برخیز و بگو آیا روح جاوید است؟
3 روز پیش ، جسم یکی از عزیز ترین کسانم میان کفن سفید ، در آغوش خدا به خواب ابدی رفت ،
روحش هیچ گاه بیدار نخواهد شد ...
کسی که اجرت بهشت ، کمترین نشانه از مادر بودنش بود ....
برای شادی روحش صلوات ختم کنید ...
بعضی از دوستان می دونند ، برای کسانی هم که نمی دونند می گم :
من به مدت یه هفته سفر بودم ، و به نت دسترسی نداشتم .
چند روز بعد هم خبر فوت مادر بزرگم رو بهم دادند .
اگر تو این چند روز گذشته و آینده ، تأخیری تو جواب دادن به نظراتتون به وجود میاد ، شرمنده .
امیدوارم هیچ کس درک غم دوری عزیزی رو نکشه ....
[ شنبه 89/4/26 ] [ 7:24 عصر ] [ شیوانا ]