بعد از مدت ها ... بعد از ماجرا هایی که باعث شده بود از شعر متنفر بشم ... یه کاغذی خط خطی کردم .... امیدوارم ارزش خوندن داشته باشه ....
درد نیاز
خدایا ... کمکم کن
از این بخت سیاه
از این تنگه ی بی داده سکوت ...
به سلامت گذرم ..
که در این بی راهه
که در این روز سیاه
دوستی نیست که گیرد دست من
یاری نیست که که هر دم تا سحر
پا به پای چشم من ،
فریاد کند
که سازه دل بی نام مرا کوک کند ...
خدایا ... کمکم کن ..
از این فکر تباه ...
از این درد نیاز ...
به سلامت گذرم
آسان بروم
به ره بیداران ...
خدایا ... کمکم کن ...
[ جمعه 90/9/18 ] [ 6:18 صبح ] [ شیوانا ]