سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاداشت مترجم : ناگفته پیداست آنچه در این کتاب با عنوان خاطرات آدم و حوا آمده ، تنها حاصل ذهن و زبان طناز مارک تواین در جهت به تصویر کشیدن کشمکش همیشگی زنان و مردان است . با نگاهی تخیلی به زندگی نخستین زن و مرد تاریخ ، و با ابراز این نکته که با باور های دینی و نقلی ما منافات دارد و عمده آموزه های آن نیز بر اساس مطالب کتاب مقدس ( تورات و انجیل ) است . بی آنکه نسبتی با واقعیت داشته باشد ، افسانه است ، پیش از آنکه حقیقت باشد ، آنچنان که حضرت حافظ می فرماید :

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

درآغاز ... در تبعید ... پس از حوا

 

در آغاز :

حوا : کی ام ؟ چی ام ؟ کجام ؟ انگار دیروز بود که اومدم . حس می کنم یه تجربم ! دقیقا حس یه تجربه رو دارم ! دیروز طرفای بعد از ظهر اون یکی تجربه رو دنبال کردم تا ببینم به چه دردی می خوره ! فکر می کنم یه مرد باشه ! در مورد اون بیشتر از تموم حیوونای دیگه احساس کنجکاوی می کنم !

آدم : این موجود جدید موبلند خیلی داره مزاحم می شه ! هرجا می رم دنبالم می آد ! به اینکه کسی همرام باشه عادت ندارم !

 آدم : همه وجودش شور و شوق و حس زندگیه . وقتی یه گل جدید پیدا می کنه ، از شوق نمی تونه حرف بزنه ! حتما باید نازش کنه ، تو اغوشش بگیره و براش اسم های عاشقانه بزاره ! اون دیوونه ی رنگاست ! سنگ های ققهوه ای ، ماسه های زرد ، خزه های خاکستری ،، آسمون آبی ، ... اما تا جایی که من می دونم ، هیچ کدوم از اینا ارزش کاربردی ندارن ! اگه فقط هر چند وقت یه بار می تونست آروم بشینه و حرف نزنه ، منم می تونستم از نگاه کردن بهش لذت ببرم . مطمئنم می تونستم ! چون اون واقعا موجود زیبا و جذابیه ! لاغر اندام ، بلند و باریک و با وقاره ! یه بار وقتی با اون اندام مرمری و سفید رنگ رو یه تخته سنگ ایستاده بود و با سر به عقب خم شده و دستی که رو چشاش سایه درست کرده بود پرواز یه پرنده رو تو آسمون نگاه می کرد ، فهمیدم که زیباست ....

حوا : سعی کردم براش چنتا از اون سیبا رو بیارم ، اما نشد . فکر می کنم از اینکه به فکرشم خوشحاله ! اونا ممنوعن و اون می گه با این کار یه بلایی سرم می آد . اما اگه با این کار می تونم خوشحالش کنم ، چرا باید از اسیب دیدن بترسم !؟

آدم : بعد از طلوع آفتاب داشتم تو یه دشت سرسبز می رفتم که یه دفعه سر و صدای وحشتناکی به پا شد . همه چیز به هم ریخت و هر جونوی به بغل دستیش حمله کرد ! می دونستم معنی این اتفاق چیه ! حوا میوه ممنوعه رو خورده بود ... !!

 

در تبعید

حوا : باغ از دست رفته ف اما من اونو پیدا کردم ... پرنده ها رو به خاطر صداشون دوست دارم ، اما آدم رو به خاطر صداش دوست ندارم ! هرچی بیشتر می خونه بیشتر می فهمم که نمی تونم با صداش کنار بیام . اما بازم ازش می خوام برام بخونه ! چون دوست دارم یاد بگیرم چطور می تونم هرچیزی که اون بهش علاقه داره رو دوست داشته باشم ! صداش شیر تازه رو ترش می کنه ، اما ایرادی نداره . می تونم به خوردن اینجور شیر ها هم عادت کنم !

آدم : 10 سال بعد = اونا پسرن ! الان چنتا دختر هم داریم ! هابیل پسر خوبیه اما بهتر بود قابیل همونطور خرس می موند ! ( مربوط به روند داستانه که تو خلاصه من نیومده )

آدم : سال دوازدهم = بعد از این همه سال ، فهمیدم که اون اوایل در مورد حوا اشتباه می کردم ، زندگی کردن بیرون از بهشت ، اما با اون ، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت ، اما بدونه اونه !اولش فکر می کردم خیلی حرف می زنه ، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین می شم ! چقدر شیرین بود ، اندوهی که مارو به هم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو به من نشون داد ....... 

حوا : سال بیستم = یه شبانه روزه که خوابیده . اون روز صبح اونو تو محرابش در حالی پیدا کردیم که سر و صورتش پر از خون بود . گفت که برادر بزرگترش اونو زده . بعد دیگه هیچی نگفت و خوابید . اونو تو بسترش خوابوندیم و خونو شستیم . خوش حال بودیم که زخمش عمیق نیست و درد نداره . چون اگه درد داشت نمی تونست انقدر راحت بخوابه .....

حوا : 40 سال بعد = این دعا و ارزوی منه که باهم از این دنیا بریم . آرزوی قلب هر زنی که همسرشو دوست داره . اما اگه باید یکی از ما زودتر بره ، دعا می کنم که اون من باشم ... چون اون قدرتمنده و من ضعیفم ... چون وجود من برای اون ، به اندازه وجود اون برای من ضروری نیست ...

 

پس از حوا

آدم

     هرجا که او بود ... بهشت بود !

                                                           

                                                                   پایان

 

کتاب : خاطرات آدم و حوا ، به رواست مارک تواین ، برگردان : حسن علیشیری

آدم به جرم خوردن گندم

با حوا

شد رانده از بهشت

اما چه غم ،

حوا خودش بهشت است ...    ( عمران صلاحی )

حرف شخص خسته :

یه کتاب با قطر چند میلی متر بود که خوندمش .... هر توضیحی که بخوام بدمو تو یاداشت مترجم ، خود مترجم داده ! خلاصشو اینجا قرار دادم ؛ اما پیشنهاد می کنم ، حتما کتابشو بخرید و بخونید . خود کتاب خیلی قشنگ تره ... قیمتشم همش 3 تومنه .... خوشحال می شم نظرتونو بگین ....



[ جمعه 90/4/17 ] [ 6:57 عصر ] [ شیوانا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
چاپ تی شرت