وبلاگ :
دختر پاييزي
يادداشت :
دست خودت نيست ...
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
Shepherd
سلام. موضوع خوبي را براي طرح در وبلاگت انتخاب کردي: مساله زن بودن. چرا مي گويم مساله؟ به اين دليل مساله است که اغلب مردان نگاه کليشه اي به زنان دارند و نگاه دقيق و متناسب با جايگاه حقيقي آنها در اين جهان و نزد خدا را ندارند. مردان به ويژه در جوامع سنتي تر نوعي بالادست بودن در مقابل زنان را در خود احساس مي کنند و به نوعي دچار خودبزرگ بيني کاذبي در برابر زنان هستند. اين مساله متاسفانه توسط خود زنان هم تشديد مي شود؛ باز به دليل اين که بسياري از زنان جايگاه حقيقي، توانايي ها و استعدادهاي خود را از کودکي نمي شناسند و چون معمولاً از کودکي در فضاي مردسالاري تربيت مي شوند که به آنها دائماً جنس دوم بودن را القا ميکند، ناخوداگاه هنگامي که دوران نوجواني خود را به پايان رسانده اند، عملاً اين ذهنيتهاي غلط در آنها شکل گرفته است و به اين فضا تن داده اند. زن و مرد بدون يکديگر در اين عالم، تعريف مستقلي ندارند مثل اين است که اگر غم را تجربه نکرده باشيم، معني حقيقي شادي را هم نفهميم. من با رزا ياسي موافقم که با زن بودن توانايي ها و قابليتهايي در انسان هست که امکان انجام دادن کارهايي بسيار بزرگ را مي دهد اما اين موضوع، مشروط به اين است که هر زني به خودآگاهي برسد و بداند که زن بودن معادل چه توانايي هاي ويژ ه اي است، زن بودن در يک نگاه مي تواند به معني سانتامنتاليست بودن(احساسي رفتار کردن ) باشد و در يک نگاه مقابل، خلق آثار هنري به دليل ظرافت طبع و بزرگي روح زن. اين را مثال عرض کردم وگرنه وجود زن ابعاد زيادي دارد.
بيشتر از اين نمي نويسم، منتظر نظر ديگران هم هستم. در اين باره حرفهاي زيادي دارم. موفق باشي