سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در حال گریزم ؛

از چه !؟ نمی دانم !؟

از خود !؟ نمی دانم !

زندگی ام پر شده از پوچی ندانسته ها ....

و دانسته هایم ، زیر برگ روزگار .... خاک می خورند

آینه چوبی ام را از جیب بیرون می آورم ...

به خود می نگرم ... هیچ می بینم .

بازی سرنوشت را قبول ندارم !

من تنها نیستم . ناگزیر نیستم ! راه پاک دارم ! دل صاف ...

آرزو دارم ! من زنده ام ... نفس می کشم !

دست در دست او می گزارم .

بار دیگر ، شانه راست می کنم .

این تصمیم من است :

حضور ناب او را باور کردن

چشم در چشم او دوختن ...

و بار دیگر ، آغاز کردن ...



[ جمعه 90/8/27 ] [ 6:57 عصر ] [ شیوانا ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
چاپ تی شرت